Monday, July 9, 2007

غلط گفتم

داشتم رسانه های فارسی زبان امروز را برای جام جهان نمای بی بی سی بررسی می کردم. از فرط شتابی که بچه ها داشتند و جدالی که با عقربه های ثانیه شمار در استادیو در جریان بود، و بخشی از آن به من هم منتقل می شد نام فهیمه خضر [با دو سکون، نام یکی از پیامبران]حیدری را به غلط [با دو فتحه اول، بر وزن خزر] گفتم. بعد با خود خندیدم که بعد از چهل سال هم می شود پس خطای بزرگ کرد.

امسال سی و هفت سالی از اولين باری که صدايم از راديو پخش شد می گذرد. گمان نداشتم که صدایم اصلا ارزش فنی پخش داشته باشد. اول بار زنده يادش ژاله کاظمی چنين حرفی را زد و به جد پایش ايستاد و سال بعدش در تلويزيون وقتی مجری برنامه "رسانه" که من و دکتر رشیدپور آن را می نوشتیم سرماخورد و نرسيد، ايرج گرگین که مدير شبکه دو بود پیام فرستاد که نويسنده خود اجرا کن. بدو خودم را به اتاق او رساندم که بگویم عملی نیست و دلیلم هم اين بار صدایم نبود. چون از رادیو پخش شده بود و قابل قبول می نمود . دلیلم عينکم بود. چند سال قبلش در تلويزيون خصوصی [معروف به تلويزيون ثابت].در برنامه ای با مرتضی ممیز شرکت کرده بودم و فیلمبردار مدام می گفت عینک شما مزاحم من است. و من قانع شده بودم که افتادن نور در عينکم مانع از کار جدی با اين رسانه خواهد شد. اما آن روز گرگین سگرمه هایش را در هم کشيد و گفت مگر اين همه آدم عینکی در دنيا جلو دوربین نمی روند. برایش گفتم مگر نه که باری گلدواتر رجل تندرو سیاسی دهه شصت برای اين که نشان دهد مجبورست عینک بی شیشه بر چشم بگذارد روزی انگشتش را در عینک کرده و عکسی خوب از وی گرفته شده بود.گرگین گفت به هر حال این مشکل فیلمبردار و مامور نورست. آن ها هم کار خود را بلدند و تنظيم می کنند. من هم گفتم به هر حال من بدون عینک برنامه اجرا نمی کنم.

رفتیم و شد و اتفاقا مصاحبه ای بود با زنده یاد عباس مسعودی بنيانگذار موسسه اطلاعات. اجرای راحت من مورد پسند افتاد و به اين ترتيب گویندگی برنامه هائی که می نوشتم و تهیه می کردم افتاد گردنم و به تشخيص بزرگ تر ها اين کار که در رسانه های اروپائی [ مثلا بی بی سی ] معمول است در رادیو و تلويزيون ما هم معمول تر شد. نه آن که قبلا نبود که فراوان هم بود. ناصرخدایار و ايرج مستوفی نويسندگانی بودند که صدای خوشی هم داشتند و برنامه های نوشته خود را اجرا می کردند و خوب هم. در همین دوران ما. فرهنگ فرهی و علیرضا نوری زاده برنامه های خوبی در رادیو داشتند.

باری چنين شد که از سال 49 یا 50 در برنامه های زنده بدون متن جلو دوربين یا میکروفن نشستم و دو سالی هم اين گویندگی و فن بیان را درس دادم. از همين روست که تعجب کردم دیروز وقتی با شتابی که دست داد نام فهميه خانم را غلط گفتم. اما تعجبی ندارد.

اين فقط در برنامه های از قبل ضبط شده و یا در رسانه های الکترونیک امريکائی است که گویندگان پرورش یافته خوش صدا یافت می شوند که متن دیگران را خوب می خوانند و کمتر خطا می کنند. در بقیه موارد غلط گفتن عادی است. گیرم از یک آدم قدیمی بعیدست.

<$I18NNumdeklab$>:

At July 9, 2007 at 4:53 PM , Anonymous Anonymous said...

اتفاقا شنیدم و تعجب کردم

 
At July 9, 2007 at 4:55 PM , Anonymous Anonymous said...

بیخودی وقتت را چرا به نوشتن این مقالات تلف می کنی به جایش بلندشو شعر بخوان و در سی دی برایمان بگذار که کیف کنیم من هنوز آن چهارتا نوار کاست را که اول انقلاب منتشر کردی دارم و با شنیدن صدایت کیف می کنم

 
At July 19, 2007 at 4:18 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام.دیشب تلوزیون اعترافات هاله اسفندیاری و ... را پخش کرد.اما نکته جالب توجه این بود که مثلا هاله اسفندیاری چقدر راحت و بی استرس دارد همه چیز را تعریف می کند.انگار قصه شب دارد برای نوه هایش تعریف می کند.لااقل یه خورده نگرانی را در چهره اش راه می داد که ما ادعا کنیم اعترافات زیر ترس بوده

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home