اخلاق حکومت و اخلاق جامعه
در پاسخ مجله شهروند امروز این هفته درباب نسبت میان اخلاقیت حکومت و جامعه نوشتم:
کودک که بودیم وقت بازی شاه و وزیر، چندان که یکی مان مقرر می شد تا شاه شود و بقیه فرمانبردار وی باشند، اخلاقش عوض می شد، نه فقط آن پارچه را به عنوان شنل به دوش می افکند و دست به کمر می زد و لحن کلامش عوض می شد، بلکه نگاهی از بالا به دیگران می انداخت و فرمان های عجب می داد. هیچ گاه نشد یکی مان شاه شود و بگوید مثلا وزیر یک شعر بخواند، یا جامی آب بیاورد اما تا بخواهی فرمان های عجب بود. این آن را کول کند و دور حوض بگردانند... حسن را برهنه کنند و به کوچه بیندازند... فلانی برود پشت بام و ادای کبوتربازها را در آورد...
این به گمانم الگوی حکومت در جوامع غیرمردم سالار جهان است که اگر ثروتی هم داشته باشند می توان گفت حاکمانشان شبیه شاه بازی ما یا برندگان بلیت های بخت آزمائی می شوند و هوس می کنند به همه خیرات و مبرات کنند و جهان را از گرسنگی و بیماری و فقر نجات دهند. خیال های مضحک به سرشان می زند که بزودی بطلانش آشکار می شود. چنین است که در پایان کار مثل قذافی و صدام و حسنی مبارک دچار افسردگی و پشیمانی می شوند.
در جوامع مردم سالار، حاکم، نخست وزیر یا رییس جمهور نه به حکم قرعه و شانس بلکه بعد از عبور از راهروهای مراکز آموزشی، نهادهای اجتماعی و احزاب برگزیده می شوند و بر اساس نمراتی که در این عبور می گیرند. چنین است که وقت حکومت می دانند با چه محدودیت ها روبرو هستند، می دانند که نخواهند توانست کسی را به بهشت ببرند چه رسد به میلیون ها مردم و چه رسد به جهانیان. چنین است که رویاهایشان تغییر نمی کند و اخلاقشان نیز.
چنین است که در جوامع مردم سالار، اخلاق و زندگی حاکم و مردم چندان متفاوت نیست که مثلا در لیبی تا پریروز بود و در سعودی هم الان هست.
پس پاسخم این است که: حکام چرخشی در جاهائی از دنیا که انتخابات آزاد هست، در اخلاق تفاوتی با مردم ندارند، گیرم مسئولیت هایشان متفاوت است و ناگزیرند تصمیم های نوع دیگری بگیرند. اگر تفاوتی هم باشد مردم چون به این حکام اعتماد دارند تفاوتشان را اخلاقی نمی بینند.
<$I18NNumdeklab$>:
با سلام با اینکه از قلم شما خوشم می آید با اندیشه شما در خصوص مردم سالاری در حوزه عمل موافقتی ندارم.شاهد این مدعا همین امروز از نشریه ژورنال دو دیمانش سر برآورد. تا امروز هرچه می گفتند در دمکراسی های غربی ارباب پول فرمان می رانند و نه مردم امثال شما آنرا یاوه می پنداشتید و آنها را بر آمده از اندیشه ای که توهم می خواندید تعبیر می کردید. نظر شما را فقط به چند مورد فرانسوی جلب می کنم: پرونده مشاغل جعلی شهرداری شیراک، پرونده کلر استریم ، پرونده ناوهای تایوان و اخیرا پول های بونگو برای 1994 شیراک و پولهای نقدی لورآل برای انتخاب سارکوزی. وقت و مجال نیست والا مثنوی ....امید وارم شما که به مشی آزادی معتقدید ذیل نوشته خود این چند کلمه را هم بگدارید.
salam masoud khan\
lotfan axe angoshtareto vasamoon bvezar mikhaym roosh dorost konim.\
merc. damet garm. duset darim.
هما خانم عزیز از مواردی که نام بردی میتوان به عنوان یک واقعیت نام برد که من هیچ نظری جز تایید آن ندارم اما شما چه نتیجهی از آن میخواهید بگیرید؟ آیا به نظر شما مردم سالاری و دموکراسی یک فریب است؟ به گمان من دمکراسی کامل نیست ولی تنها امکان هست، شما شیوه بهتری سراغ دارید؟
بهروز
سلام آقای بهنود ممنونم از نوشته های ارزنده شما البته
ما تو بچه گیمون درسته شاه رو شانشی انتخاب میکردیم اما به خدا دیگه تقلب نمیکردیم متاسفانه تو جوامع مثل ما دیگه قوانین دوره بچه گی هم رعایت نمیشه
واقعا انسان عالمی هستید
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home