Tuesday, August 28, 2007

یک مقاله دلخواسته

خیلی مایل بودم شما را در لذتی که خودم از خواندن مقاله آقای دلخواسته بردم شریک کنم. این بدان معنا نیست که همه نظرات ایشان را می پسندم. اما از این مقاله بسیار آموختم. در باب فمینیزم اشارات آگاه کننده ای دارد مقاله. اگر مقاله بدان بلندی نبود و اجازه داشتم حتما آن را به تمامی این جا نقل می کردم.

<$I18NNumdeklab$>:

At August 29, 2007 at 6:37 AM , Anonymous Anonymous said...

Dear Mr Delkhasteh

I red your writing with lots of disappointments, I wonder about direct benefit of damaging a person who has been well know as symbol of resistance in Iran. Perhaps I am incompetent in understanding the positive impacts of such a dialog between you and Mr. Ganji on poor Iranians the great majority of them does not comprehends most of expressions, vocabulary and lingoes referenced by you or Ganji make in your writings. I really don’t understand what will be the outcome of these kind of confrontations with one another accusing each other to be humble in understanding of the opinion of a person who never predict that his ideologies could be a support for few mullahs to get to the power in a time that a secular government was leading the country.

Perhaps you as a university lecturer can answer these questions again in a language not apparent to the ordinary people like me but believe me the negative impact of these dialogue on the people like me who spends hrs on the internet to hear some good news about evolving the democracy in the country is significant and people like you and Ganij are indebted to make us feel down because of your unfair, unnecessary and non constructive dialogues.
Regards
Hamid Sabzikari

 
At August 30, 2007 at 2:32 AM , Blogger ngh said...

سیگاری روشن می کنم و می نشینم تا لحظه ای برایت از حس احترام و غصه و غمی که دیدن و خواندن تو در وجودم میریزد بنوسیم

سلام بهنود

نمی دانم چرا اینقدر نوشته هایت را نگاهت را صورت زجر کشده و غم فرو خورده ات را دوست می دارم و اعتمادی بی دلیل را به صداقت حرفهایت و دلسوزی مدامت در وجودم می یابم
نه از گذشته ای دورم که دم خور بحث های بی پایان انقلاب باشم و نه از نسل سومی هستم تا در پی سویدای دل باشم نه چپ رفتم تا با تعصبم زهر نفرتی از حرفهای راست به دل گیرم و نه به راست دل سپردم تا از خوش خیالی گرفتار حرف و حدیث بمانم
گوشه ای عزلت گرفته از عالم و ادم دلخوش خماری مدام سیگار و چند خط کد شده ام که جز برای خودم و شکم مفهومی ندارد و امرار معاش است مثلا
می دانی با روزآنلاین با تو آشنا شدم و می خواندم و هر روز پنجره را می خواندم و بعضی وقتها چند بار می خواندم تا نوشته بعدی بیاید نبوی را با دلقک بازی هایش زیاد نمی پسندیدم هر چند سخن راست می گفت اما جدیت و قدرت کلامت و حساب دو دو تا را معقول تر به دل راه می دادم و هر چند عاقل نیستم .
می دانی
کاش می توانستم با تو حرف بزنم حرف که تنها نه درد دل بگویم تو نصیحتم کنی یا حداقل دلخوش الکی
آه بهنود
نمی دانم واقعا نمی دانم از چه باید گفت که باید های ناگفته انقدر است که حتی باور وجود داشتنشان برای خود ما هم سخت می نماید
برای ما زندگی چیست دنیا و این به اصطلاح اسلام چیست برای ما یغمای فرهنگ و تمدن چیست برای ما فردا چه ارزشی دارد وقتی امروز را می بازیم برای ما گوهر ازادی چه مفهومی دارد وقتی هنوز انسان به حساب نیامده ایم برای ما که نفس به نفس بعد اعتمادی نیست دلخوشی احترام و عدالت کجاست برای ما که ناخواسته محکوم به تحمل انتخاب بی مروتی روزگاریم غصه فقدان روشنایی چیست
برای مایی که نیستیم و نمی توانیم و نمی خواهند که باشیم زمزمه بی معنای آینده بهتر چیست
اینگونه است که عاشق نوشته های تو می شوم اینگونه است که سیاهی ها را می بینم حجم بی انتهایی تاریکی را حس می کنم با نوشته های توست که باور زندگی در لجنزار جامعه اسلامی را قبول می کنم و می پذیرم که محکوم به زوالی ابدی هستم که تک تک حروف پر معنای نوشته هایت دلایل بی بدیل آن است

آری بهنود دوست دارم باور کنم و حرفهایت همان حس هوشیاری و باور من است برای دانستن اندازه ظلم و ستمی که انطرف این پرده اویخته در جریان است
و چه درد بزرگی است اعتیاد به درد اعتیاد به زهر غصه ای که نوشته های تو در وجود من به جا می گذارد
درد سختی است اعتیاد به ناامیدی
که
ارزوی بلندی است سربلندی ایران و دستهای ما و من و تو کوتاه تر و خالی تر از همیشه است
حرفهایم و این دلمردگی ها بی پایان است مثلا فقط می خواستم دو کلمه تشکر کنم اما از همان اول معلوم بود که دل ول کن نیست
در نهایت
برای صداقت و دلسوزیت برای همه زجرهایی که کشیده ای برای همه تلاشها و زحماتت برای همه روزهای که در تلاش برای تغییر این نکبت از دست دادی برای همه ان غربت و تنهائیت که به خاطر ایران تحمل می کنی از تو متشکرم و این تنها کاریست که می توانم انجام دهم فقط بگویم ممنون و خوش باشی همیشه

 
At September 3, 2007 at 7:33 AM , Anonymous Anonymous said...

aghaye Behnood dar in chand sal man in tarikh be blog shoma sar mizanam darigh az 1 kalame ke dar morede koshtare 67 benvisid ya neveshte bashid.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home