علم از تکیه رفت
این بحث و گفتگوی ضد خرافی که امسال همزمان با عزاداری های محرم مطرح شده، خوش خبری است. با آن زياده روی ها در ماجرای مسجد جمکران و امام زمان قابل پيش بينی بود اين واکنش. به نظرم کمی دیر هم شده است. از قول کسانی که به چشم دیده اند شنيدم که در حلبی آبادهای حاشيه تهران که هر ماه يکی به آن ها اضافه می شود قمه زنی و زنجيرکشی و قفل آويزی بيداد می کند که دير نيست همين روزها روی صفحه یوتیوب بنشيند که اميدوارم چنان نشود. آن هم به زمانی که چند ميليون هندو در مراسم گردهم آئی مانند حج که در رودخانه مقدس گنگ دارند، صحنه های ديدنی و زيبا آفريدند. چه فيلم رنگين و شادی از اين حماسه عشق و شور و عرفان گرفته شده بود. از آن سو مراسم و دعاخوانی مسيحيان هم که ديده ايد، شرکت کنندگان هر چه زيباست به خود می آويزند و جشنواره رنگ و شور می شود. از آداب یهودیان خبر ندارم و ندیده ام. خيلی درونگرا هستند. اما به هر حال سوژه ای به دست دنيا نمی دهند.
پس به نظرم در سال حساسی که در دستور تبليغات غرب نشان دادن خون و خشونت مسلمانی قرار دارد تصميم به جلوگيری از خرافات و کارهای خشن درست و به جا بود. اما هر چه جست و جو کردم که بدانم دستور امسال جمع آوری علم ها و منع علم گردانی در دسته های مذهبی از چه روست، ندانستم.
به باورم هزار کارست که بايد جلویش را گرفت که علم گردانی آخر آن هاست. حالا چرا از اين جا شروع کرده اند که ناگزير شود نيروی انتظامی اعلام دارد که گرچه دستور رسيده اما پلیس امسال به طور جدی مانع این کار نمی شود تا سال آینده که به بررسی روايات بپردازند بعد [کمی خنده دار شد که نيروی انتظامی به بررسی روايات فقهی بپردازد، برای آن که معلومش شود که دستور عملی را بايد اجرا کند يا نه].
آخرين سالی که در بشقاب خود بودم، در سفری به ابيانه سراغ تکیه را گرفتم که سال ها پیش دیده بودم. می خواستم بدانم بر سر علم و کتل قديمی اش چه آمده است. دیدم عجبا به جاي علم يک جسم نکره آهنین در پشت نرده ها حبس است، مثلا نوشده علم قديمی که کناره های چرمی و مسی داشت و پرهای طاووس و مخمل دوزی. یادم هست علم ها را هر سال کدبانوها از ده بيست روز مانده به محرم تعميرمی کردند. فلزهایش را با سرکه و خاکستر می شستند و برق می انداختند، استادکاران هم پر طاووس ها و شاخک ها را راست و محکم می کردند. حالا علم ابيانه ساکن مجموعه مجموعه داری است یا ساکن موزه ای معتبرست لابد. چنان که چند سال پيش در همين تهران و در مشهد نمونه های جالبی دیدم. من که روزگاری شمایل و پرده جمع می کردم و کلکسیون خوبی داشتم که از دستم رفت، جهشی کردم که شايد يک علم بچگانه صد و پنجاه ساله ببخرم که همه لب گزيدند. یعنی خريد علم مقدس عاشورا.
این که علم چه وقت وارد فرهنگ تعزيه و عزاداری شيعه شده، از کی به پهلوانی هم در آمیخته، سئوال هائی است که بعضی بدان جواب داده اند اما هر زمان باشد، حالا بخشی از تاريخمان شده که بنا به قرائن قبل از صفویه هم معمول بوده، و با همین ريتم هر محله ای علمی داشته که پهلوانی آن را می کشيده . و در تقابل دو دسته و دو علم چه فشاری به پهلوانان آمده است. سال ها قبل پيرمرد عتيقه فروشی در بروکسل درباره يک جسم نقره ای اطلاعات غلطی به مشتريان تحويل می داد تا برايش گفتم جسمی که در دست دارد قلاب علم است و دور آن نوشته "ناد عليا مظهر عجايب..." و گوشه اش "فرمایش وکيل التجار" مشهود بود و تاريخی هم 1010 قمری اگر خطا نکنم. باز سال ها قبل قلاب پاگیر علم را که چیزی بود مانند لیوان فلزی که پشتش خط نوشته ای داشت دیدم از جنس نقره با نقش بند طلا، که کناره اش کنده شده بود "به فرمايش فرمانفرما". از خود پرسیدم یعنی که اين از سر علم مسجد شازده جدا مانده . همان علم که زمانی مدرس و مستوفی الممالک و صاحب اختيار و صولت الدوله قشقائی به دنبالش روان بودند و به پهلوانی که بلندش می کرد انعامی به نوشته مخبرالسطنه معقول عطا می فرمودند. اين علم ها گاه چنان سنگين بود که گاه سه پاگیر و قلاب بند داشت و بلند کردنش کار یک پهلوان نبود. معمولا ضمیمه شان کمربندی پهن از چرم گاومیش بود که روی آن هم نام واقف و حسينیه و اشعاری در سوک حسین نوشته شده بود، تا پهلوانانی که علم می کشيدند مانند وزنه برداران امروز، به کمر بندند. با همه اين ها هر گاه علم بزرگ را کسی بر کمر می بست و به راه می افتاد سه چهار پهلوان زورمند ديگر، دراطرافش می رفتند و ماشالله سر می دادند و هوای علم و پهلوان حامل را داشتند. گاه شنیده ام که علم کله می کرد – همان طور که فانوس های شمعدار گاه در آسمان تابستان تهران کله می کرد و شمع به فانوس می گرفت و شعله در آسمان پخش می شد – و تلوتلو می خورد. چون کشتی بی لنگر کج می شد و مج می شد، و پهلوان را با خود می برد و مردم صلوات می فرستادند و به جوانی حامل علم دعا می کردند. می گفتند دیده اند که علم کله کرده و کمر پهلوانی را شکسته است.
اين ها همه را گفتم تا بگويم که اين علم و کتل و اذنابش در فرهنگ شيدائی کودکی ما، و همه ما، جائی دارد خوش و خنک . به سال هائی که نه علما به حکومت رسیده بودند نه حکومت به علما، دست کم در ذهن و خیال ما، عاشورا به سياست آلوده نبود. حاج منصور در سوک علی اصغر عليه اصلاح طلبان شعار نمی داد و نشانی های خولی را برای سعيد حجاريان برنمی شمرد. نوحه خوانان مجالس هيات موتلفه وسط شام غريبان به مهندس موسوی و بهزاد نبوی تکه پرت نمی کردند.
و اين همه گفتم تا بپرسم ، از اين همه پيرایه که به دین و مذهب بسته شده چه شد که علم و علم کشی ناگهان مذموم شد.
از وقتی که رسم پهلوانی رفت . رستم از شاهنامه رفت، و به قول بهمن مفید ديگه هيچ عاشقی پیدا نمی شه، و به قول علی حاتمی پهلوانا همه تریاکی شده ن، از زمين پا شده افلاکی شده ن. علم ها خود به خود در گوشه بودند، چه بسا زنگ زده و جای خود به شاخه های مسی باسمه ای داده حالا که ديگر تکلیف معلوم است. ديگر سال هاست در روضه خانه سادات اخوی آن منبر هشت گوش نیست، که نيازمندان شب زيرش بيتوته می کردند و سادات با شال سبز، دم در قیطان سبز نمی بندند به مچ ها، به اميد شفائی طرفينی. از زمانی که اس ام اس کار اشارات نظر می کند و پیام رسان شده است، علم ها هم مثل علم تکيه ابيانه که ديدم مظلوم گردن کج کرده بود، ممنوع شدند. اما تا بخواهی ديگ، تا بخواهی زيرانداز، گيرم ديگر زيرانداز ها مانند مسجد جامع کرمان و مقبره شاه نعمت الله دست دوز و بی بی باف نيست و هر گوشه ای نشان از واقف صاحب نامی ندارد، بلکه از محل سوبسيد دولتی [ بگو درآمد حاصل از فروش نفت] خريداری شده اند، ماشینی ساخت تايوان. در چنين دنيائی البته که حاج معصوم با آن سه دانگ خسته نمی خواند و جایش را داده به حدادیان و کویتی پور. و خدا از سر تقصیرشان بگذرد که بوی خوش از گلاب قمصر گرفتند و به عطر شابدولعظیمی ساخت کراچی دادند. تسبيح های شاه مقصود زيتونی ساخت هند، از همان کارخانه که گردن بند برای اکسه سوار می سازد.
سال ها پيش در سفرنامه حج ناليده بودم از زايرانی که تا از مناسک غافل شدند ريختند روی سر صرافی ها و ساختمان سه طبقه شارل ژوردن جده را مانند آن که ملخ زده باشد خالی کردند. در آن گزارش به طعنه نوشته بودم . همه چيز را بردند از حوله نماز با مارک ژیونشی تا داروی قوه باء از شانل. کمر بند عفت ساخت مارک لوهان و ... اين مال سی سال قبل بود. حالا بيا و چمدان ها بنگر و آن ها که سالی یک بار تمتع را لازم می دانند و بیست و پنج سال است خسته نمی شوند از کلاه گذاشتن سر خدا با پول و بودجه بيت المال.
بس کنم و سخن آخر اين که اگر روزی در خيابان دیدی که عده ای راه افتاده اند که بابا شام غريبان خودمان، کربلای خودمان، عاشورای خودمان، محرم خودمان را می خواهیم. تعجبی ندارد. اما هنوز من آن وسط می پرسم گناه علم چه بود. با اين همه شاخ که برای عاشورا تراشيده اند.
<$I18NNumdeklab$>:
با سلام
در اين روزها نمونه اين نوشته ها به كار مردم ايران بسيار مي آيد.
از شما سپاسگزارم.
بابك
پ.ن : فونت سايت را نيز به قبلي تغيير دهيد . با اين فونت خواندن مقالات دشوار شده است .گلي به جمالNotepad كه مي شود كپي / پيست كرد.
ظاهرا مسئله همان قاعده ي لاضرر و لا ضرار في الاسلام است. كه علم ضرر بدني مي اورد براي حاملش.
In ham Baraye Amou Masoud Bargharar bashid
http://files.myopera.com/bestir-music/omid/06%20Koja%20Bebinamet%20(www.Best-ir.com).mp3
درود بر بهنود عزيز
هر دم از اين باغ بري ميرسد
در اين آشفته بازار سياسي و اقتصادي هر لحظه پيچيدگيهاي اجتماع بيشتر مي شود و هر آينه سيستم حاكم نيز در جهت دادن به اين آشفتگيها بي تاثير نيست
آنچه به هيچ وجه توجيه پذير نيست دور باطلي است كه در مورد اين مساله عزاداري وجود دارد . بي شك همه ما مي دانيم كه گسترش عزاداريها و رسيدن به چنين مسايلي كاملا تحت مديريت اين سيستم بوده است حال چرا به يكباره تصميم به كنترل دسته جات گرفته مي شود و آن هم در حالي كه هنوزهم بودجه بسياري از دسته جات و هيئت ها مستقيما از طريق سازمان تبليغات اسلامي تامين مي شود و به تازگي قرار شده كه هيئت ها جايگزين احزاب شوند معمايي است كه هيچ گشوده نمي شود
استاد گرامي بسيار به سختي آدرس جديد را يافتم و مجبور به گرفتن ايميل جديد هم شدم ولي سايت جديد بسيار زيبا تر و كامل تر است
منزل نو مبارك
ostaad aziz dorost gofti ke hezaar kaarast ke bayad jeloyash ra gerefto alamgardaani akharin aanhaa.goman mizanam ke aangaah ke paaye nezaami ra bar ideology rikhtim o ghodrat raa dar dast haakemiyati gharar dadim ke mohemtarin shoarash defaa az eslam naab mohamadi bood mibaayest emrooz ra mididim.na inke alam gardaani o ghame zani rasmi dorost ast ke dorane rosoome dorost modathaast ke gozashte.balke hakemiyat modafeie eslam vazifeye khod midanad dar hameye zamine haa dekhalat konad haal gahi bayest jeloye ghame zani ra begirand ke chehreye badi az eslam be jahaniyan neshan midahado gahi ham bayad joloye degar andishani ke tafasire digar miavarando gaah haghe mazloomi ya jaane bigonahi ra ke kiyane nezaame eslamist (va nemigooyand ke kiyane nezame eslamist yaa kiyaane haakeman e nezam!).baari gaahi bar balaaye manbar koose rosvaieye mosalmani ra mizanando poolhaa midahand ta khalghe maftoone hossein ra befaribando gaahi minaland ke in madaahaan navahaaye tarab angiz mizanand dar jalseye azaaye hossein o nemiporsand az khod magar jaaye digari gozashtid ke anjaa bezanand!
nemigooyam chenin bayad kard ya nabayad.hamighadr danam ke anghadar nemidanam ke digaran raa dar baabe entekhabe maslak o maraam rahnamaa basham!
baari khande bar inast ke kaar az jaaye digari kharab ast.nemibinand kaari ra ke shorawi mikhast bokonado nashod.dar eslam ke gorizgaahaaye bishtari vojood darad.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home