حافظه تاریخی داریم
در جواب مجله خوب شهروند امروز که پرسیده بود آیا ایرانیان حافظه تاریخی ندارند؟ این چند سطر را نوشتم
در آن جای دنیا که مردم حافظه تاریخی دارند و غرورشان به شخصیت های تاریخی شان وابسته است، اول یک جریان ششصد ساله تحقیق و تتبع ریشه دار وجود دارد و به نظرم با اهمیت تر از آن، یک جریان دیگر. عشق به تاریخ را به مردم روسیه، تولستوی و چخوف و داستایوسکی دادند، بالزاک و هوگو این عشق را در دل مردم فرانسه ریختند، شکسپیر انگلیسی زبان ها را به گذشته پیوند زد. این کتاب های خشک درس تاریخ در مدارس و دانشکده ها، در هیچ جای دنیا مردم را کنجکاو تاریخ خود نکرد چه رسد که عاشق آن کند.
در ایران ما اعتماد السطنه، مخبرالسطنه هدایت، عبدالله مستوفی و در این اواخر ایرج افشار و باستانی پاریزی این اتصال را مایه شدند. شیرین کاری های علی حاتمی و ذبیح الله منصوری تاریخ را در حافظه نسل معاصر نشاند.
مردم ما حافظه تاریخی دارند. همان قدر که دیگر مردم جهان. و بهانه اش را هم دارند. و تازگی ها شوقشان را هم یافته اند و در هر گوشه جهان نساطی هست، یک ایرانی آن جا دنبال مرده ریگ تاریخ خود می گردد، گویا گم کرده ای می جوید.
<$I18NNumdeklab$>:
بهنودجان همانجا آمار داده که حافظه نداریم ما ملت!!!! مگر چه اندازه ملت تاریخ میخوانند؟ الان در ایران همه فارسی1 میبینند!!!! از این سریالهای دوزاری کرهای و نهایتن امریکای جنوبی تو مایههای حکایتهای عاطفی مثلن! کاش ملت یکبار هم شده باستانیپاریزی میخواندند یا همان ذبیحا...منصوری مرحوم. کتاب "این سه زن" شما پیشکش...
بهنود عزيز!
براستي منظور از حافظه ي تاريخي چيست؟
1-آيا تبليغات حكومتي كه ورد زبان مردم يك دوره و يك نسل ميشود و كم كم رنگ ميبازد حافظهي تاريخي مردم نام دارد؟
2-آيا حافظهي تاريخي بايد خود را در فرهنگ فولكلور، ضرب المثلهاف قصهها، شعرها و ادبيات داستاني محاوره در بين عوام و مردم كوچه و بازار نشان دهد؟
3-آيا كتب تاريخي كفايت ميكنند؟
4-آيا عشق و حس غرور، و يا احساس غبن شديد از گذشته به تنهايي ميتواند همان حافظهي تاريخي باشد؟
5-آيا درسها و عبرتهاي تاريخي و احساس واقعي نسبت به حكومتهاي قبلي منظور نظر است؟
6- آيا يك وهم كلي نسبت به بزرگي و آقائي يك قوم و يا اصالتش در گوشهاي از جهان همان حافظه ي تاريخي است؟
7- آيا فرهنگ شفاهي نقشش در اين حافظه ي تاريخي مردم بيشتر است و يا فرهنگ مكتوب و هنرهاي تجسمي و آثار باستاني؟
8- نهايتا حافظهي تاريخي يك ملت اگر قرار باشد بر اثر يك يورش فرهنگي در دورهاي خاص به گذشته احياء شود، آيا قابل سنجش با حافظهي تاريخي مردم قرون پيش هست؟ (مثلا حافظهي تاريخي مردم ما در دههي 50 را مقايسه كنيد با حافظهي تاريخي مردم در دوران قاجار و يا امروز)
آن چه براي من مبهم است اين است كه مردم عادي و روستائيان نسبت به گذشتهي بومي و ميهن خود چه برداشتي دارند؟ من فكر كنم در اين باره كار تحقيقاتي جدي نشده است كه بتوان راجع به آن اظهار نظر قطعي كرد و نياز است كه از مردم نقاط مختلف ميهن نسبت به گذشتهي بومي و ميهنيشان سوال شده و نتايج آن مورد بررسي و سنجش قرار گيرد تا بتوان اظهار نظري قابل اعتناء كرد
البته که مردم ماهم مردمند و دارای حافظه اما ضعیف ، حیف - تکرار تاریخ شده عادت اینجا از بس که یادمان رفت
حالا آقا مسعود نوبت شما که نقش ایفا کنید و مایه این اتصال شوید !ا
آقای بهنود عزیز
به نظر شما گرایش امروز ما به تاریخ گذشته ، هرچند که در حد جستجو در سایت گوگل باشه ، آیا برای جبران مافات هست و یا چیز دیگه ای ؟ اون چیزی که شما به عنوان گم کرده ازش یاد می کنین آیابرای پر کردن خلاء ندانستگی امروزمون هست تا حرفی برای گفتن داشته باشیم یا صرفا یه ژسته و یا یه حقیقت پنهان که باید بروز کنه ؟
بزرگوار
به نظرم حافظه تاریخی یعنی درس گرفتن از پیشامد های پشت سر گذاشته ،که در این صورت حافظه تاریخی ما پاک و از جنس صفحه گرامافون است که دیگر به کار نیاید!!
علا
حافظه تاریخی ، از دید من، میتواند یک ساعت را و گاهی صدها سال را بزیر مفهوم خویش بکشد. ما ملت ایران، همانگونه که شاملوی جاودان گفت ، حافظه تاریخی نداریم یا اگر داریم چونان ضعیف است که همان به که نداشته باشیم.
من تصور میکنم که ملت ما دارای یک "مموری کارت" کم حجم هستند که گویا ساخت کشور برادر و مسلمان، چین هم باشد، چون از نظر کیفی گاهی واقعاً هنگ میکند. در این مموری کارت داده های ویژه ای بخوبی انبار میشود و بسیاری از اطلاعات حتا تجزیه و تحلیل هم نمیشوند.برای نمونه: ناصر خان حجازی، هاله سحابی، کیانوش آسا،میر حسین کروبی، حمله به بیت منتظری، آشورای 88 ، مهدی موسوی ،(اگه مینوشتم هاله حجازی "مموری کارت" مذکور قاطی میکرد!) را دیگر بیاد ندارند. اما در عوض میدانند که چهارسال پیش بهای دلار جقدر بود! بهمن 57 از یادشان رفته( خودت و تعدادی استثناء را فاکتور بگبر) اما اسم شخصیتهای سریالها و تِله نوولهای فارسی وان و لحجه بدخط بره ره ای ها را بخوبی بیاد دارند. این ایراد از چیست؟ نمیدانم و کشف آنرا برعهده متخصصین میگذارم.ایرانی برای انبارش داده های اطلاعاتی ، آنها را دسته بندی میکند.هزاران بیت حافظ و سعدی را از بر است ولی هنوز ریشه های زیربنائی فلسفه چراغ راهنمائی و خط عابر پیاده را نمیداند. این ایراد است.آئینه ای باید بدست بگیریم و برابر چهره خویش ، و با دقت درآن بنگریم...... تصویر زیاد جالبی نیست، اما واقعیت ماست، باورش باید، پذیرفتش باید!
درود بر تو بهنود گرامی
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home