دیدار افتاب
چند روزی رفته بودیم با آتی به نیس. دو مقصود داشتم که در هر به منتهای مطلب خود کامران شدم به قول شاعر. یکی دیدار آقای گلستان که دو هفته ای است در آن سامان است و دیگر ملاقاتی با آفتاب که در این جزیره مه آلوده کمتر دست می دهد.
دیدارمان همزمان بود با کارناوال گل که هر سال در آن خطه برپاست. در کوت دازور لذت بخش ترین کارها به نظرم خوردن صبحانه است در کافه های خیابانی محله گل فروش ها. هنوز همان حال و هوا بود. ساختمان ها که تغییری نمی کنند. مزه کورواسان و قهوه هم، تنها تفاوت گذر ایام این بود که من از برخورد بوی سیگار به مشامم مشمئز می شدم. انگار نه که خودم بیست سالی پیپ کشیده ام. و چقدر هم می کشند این فرانسوی ها.
آخرین باری که در نیس بودم بر می گردد به سی سال قبل. درست روزی که داشتم با پرواز ایران ایر مستقیم از نیس به تهران می آمدم در فرودگاه کوچک آن شهر چشمم به روزنامه هرالد تریبیون افتاد که عکسی از شاه را در بالای صفحه اش گذاشته بود.
آن روزها خبر از ایران نایاب بود. یک باره به دلم افتاد نکند کودتا شده است. بی خبر بودم که شب قبلش در اصفهان حکومت نظامی اعلام کرده اند. ماده تاریخ آن سفر هم همین روزست.
در آن پرواز یکی از وزیران دولت وقت [دولت آموزگار] هم بود از خانواده های محترم آذری. از قضا کسی که او را بدرقه می کرد هم کسی بود که بعد از انقلاب به جای آقای خسروشاهی وزیر شد در کابینه مهندس بازرگان. الحق باید گفت هم کاظم آقا خوب وزیری بود. سابقه کار دولتی نداشت و از بخش خصوصی آمده بود مانند تقی توکلی که او هم از بخش خصوصی به وزارت نیرو رفت و خیلی کار کرد. هم آقای صدر خوب وزیری بود و شش هفت ماهی در وزارت ماند در آن عرصات.
بعد از آن روز دیگر گذارم به این شهر نیفتاده بود. پانزده سالی که از کشور خارج نشدم و بعد هم ... بگذریم.
و این بار خوش هوائی بود و مغتنم ساعاتی که مثل همیشه وقتی با گلستان حرف می زنم چیز می آموزم و لذت بردنی است.
این عکس را هم شب هنگامی که از رستورانی به در آمدیم یک دوربین فضول از دور گرفته است.
نه گلستان متوجه شده بود نه من
<$I18NNumdeklab$>:
نشستن، شنیدن و سخن گفتن با آقای گلستان برای کسیانی مانند من که هیچ گاه از نزدیک ندیدمشان تصور بسیار هیجان انگیزی ست.
من فکر میکنم همه ما خیلی خوب میدونیم که در شرایط بدی قرار گرفتیم. کشورمون از نظر اقتصادی،بین اللملی فرهنگی و .. در این 4 سال نه تنها پیشرفت نکرده بلکه سر جای قبلیشم نیست! در شرایطی که کشورهای دیگه با سرعت تمام دارن پیشرفت میکنن ما حتی نمیتونیم سرجای خودمونم وایسیم! از رییس جمهور آینده هم نمی توان انتظار معجزه داشت ولی شاید بتونیم با انتخاب صحیحمون کسی رو انتخاب کنیم که شرایط کشور رو کمی بهترو امید رو در دل جوانان بیدار کنه. کسی که بتونیم با حضورش در مجامع بین اللملی سرمون و بالا بگیریم ،
خيلي تو بي بي سي كم حضور دارید همش چند دقیقه! می گم آخه به اومدن رفتنش می ارزه! گلستان رو هم که دیگه نگو. خیلی دوستش دارم وقتی نوشته هاش رو می خونم انگار دارم رو ابرها راه می رم از بس می گم آفرین آفرین خسته می شم و عاشق اون همه اعتماد به نفس و شعورش هستم. یه جمله ی قشنگ همیشه تو ذهنمه
رویت شعور شادی آفرین است
نوشتار حوس انگيزي بود. درود بر هر دو بزرگوار
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home