Friday, July 17, 2009

مصدق در ذات هنر

کار فوق العاده ای از شیرین نشاط که با هر تولید خود نشان می داد حرف ها دارد برای گفتن. دنیای امروز را می شناسد و ذات هنر را. بداعت ذات هنرست. می دانستم بر روی 28 مرداد کار می کند مازیار قبل از آن که به ایران برود و گرفتار شود برایم گفت. حتم داشتم کار فوق العاده ای خواهد شد. و این هیچ تصادف نیست که در همان زمان نیما هم به خیالش افتاده است که مصدق را بر طرح هایش بنشاند.

طرفه این که دکتر مصدق این راه را چهل و اندی پس از مرگ در حالی پیموده که دو حکومت با در دست داشتن پول نفت و هزار هیاهو و غوغا علیه او بوده اند بدش را گفته اند. گرچه هرگاه روزگار بر آن ها سخت گرفته متوسل به پیرمرد شده اند.

<$I18NNumdeklab$>:

At July 17, 2009 at 9:03 PM , Anonymous Anonymous said...

Salam
Man vaghean az neveshte haye shoma va Sadegh Zibakalam lazzat mibaram, kheili dar morede Mosadegh ketab nakhundam hamintor dar morede Bazargan. Man fek mikonam alan ma ha niaz darim be tarikhe khodemun ye nigahi bendazim va havasemoon be sargozashte afrdadi mesle Mosadeq va BAzargan basheh. Shoma maghaleye dar moredi in 2 nafar naneveshtid?
Movafagh bashid.

 
At July 20, 2009 at 11:32 PM , Blogger Aturpat said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At July 23, 2009 at 8:20 AM , Blogger برای ایران said...

با سلام

در این تقویم برای یک سال آینده برنامه های مختلفی در ادامه حرکتهای جنبش سبز تعیین شده است که می توانید به سادگی در گوشه بلاگ خودتون بگذارید.هدف دقیقا اجرا شدن این برنامه ها نیست بلکه بیشتر رساندن این پیام هست که این موج خاموشی ندارد با این طرز برخوردهای حکومتی

کمک شما در موفق بودن این طرح بسیار مهم است. کمک کنید و این تقویم رو برای وبلاگ نویسهای مطرح دیگر هم بفرستید که گوشه بلاگشون بگذارند

http://chebaayadkard.blogspot.com/2009/07/blog-post_21.html

پیشاپیش ممنونیم

--
چه باید کرد؟

یک گروه کوچک دانشجویی
برای جنبش سبز ایران
http://chebaayadkard.blogspot.com

 
At July 24, 2009 at 9:39 AM , Anonymous Yashar S. said...

اول آفرین به نیما بهنود که همیشه سورپریزی در آستین دارد و چه خوب دارد، دوم آفرین به شیرین نشاط که الحق هنرمند پیشرو بودن و متعهد به قامتش برازنده است.
سوم میخواستم از مصاحبه شما با ابراهیم گلستان بگویم که جز در وبلاگتان جایی را برای گفتنش پیدا نکردم.
براهیم گلستان تا تاریخ هنر و اندیشه ایران در جریان است نامش قرین احترام و ارزش بوده، هست و خواهد بود. اما همانطور که خودشان روشنفکری ایران را تخطئه میکند و نا اهل یا احمق یا کوته فکر میخواندشان (در پاره ای از موارد حق بسیار با ایشان است) اما خود نیز از همان طرف بام افتاده اند. تصور اینکه روشنفکر هر حرفی را به زبان بیاورد و هر کسی را در هر لحظه ای که مایل بود زیر سوال ببرد بد نیست هرچند بستر اجتماعی جامعه مخاطب باید شناخته شود ولی در کل بد نیست که عده ای بدانند که تیغ روشنفکر برایشان کشیده شده تا دست از پا خطا نکنند. اما روشنفکر ما - از جمله آقای گلستان- خاصین دیگری نیز دارد که نوع اروپایی آن که الگوی ایرانی است ندارد، آن بررسی هر اثر و هر واقعه ای در بستر زمانی آن است. جنگ طلب خواندن و مروج کشتار جمعی دانستن استاد توس ناپسند بود، هم به لحاظ تاریخی هم اجتماعی باید بستر شکل گیری اثر بررسی میشد دیگر آنکه ایشان متوجه نبوده اند که فردوسی همیشه جنگ را سرچشمه بدی ها دانسته اما آنجا که گریزی نباشد، رادمردان، درستکاران و اندیشمندان را ستوده، چه ایرانی، چه تورانی، چه هاماورانی چه رومی. برای فردوسی ایرانی و انیرانی معنا ندارد برایش انسانیت و ارزش های والای انسانی، شرف و اعتبار اهمیت دارد. و در نهایت مشکلی که گریبان گیر روشنفکر ماست همانا اطلاعات نا کافی ، منابع نا موثق و نادرست و اتکا به شنیده هاست نه براهین. استدلال آقای گلستان بر اساس بیتی* که حتی منسوب به فردوسی هم نیست! چه تصوری از ایشان برای نسلی که هرچند ایشان را دوست میدارد و محترم میشمارد ولی پیرو ایشان نیست بر جای خواهد گذاشت؟
باز هم ممنون از شما
یاشار ص

* اشاره به بیت "چو ایران نباشد..." که صورت مجعولی است از بیت "به ایران نباشد تن من مباد" که برای اهل ادب این دو معنایی بسیار متفاوت در ذهن متبادر میکنند.

 
At August 5, 2009 at 2:01 AM , Blogger خاقان said...

با سلام حضور جناب آقای بهنود: دو سئوال دارم و امید دارم پاسخ های شما برای گروهی از هموطنان روشنگر ماهیت عده ای مغلطه کار باشد:
1-باصطلاح ادعانامهءدادستانی تهران علیه اصلاح طلبان فعال در انتخابات و جمع کثیری از مردم بطور مکرر از انقلابهای رنگین و مخملی داد سخن برآورده بدرستی خبر از موفقیت این جنبشها در کشورهای مخشخص میدهد...حال این باصطلاح دادنامه و تنظیم کنندگان آن و عوامل پشتیبانش در مقابل آن حکومتهائی بودند که توسط جنبشهای رنگین مردمی مثلن در لهستان و صربستان وغیره... برافتادند یا همانگونه که تلویحن در سند باصطلاح ادعانامه شان تبیین کرده اند در کنار آنها؟
2-احمدی امروز به قرآن سوگند یاد کرد...این درحالیست که متدینین از باب امر به معروف و نهی از منکر میباست او را از اینکار برحذر میداشتند....اما اتفاقی در این خصوص نیافتاد....بهرحال ...آیا بر علماء عظام واجب نیست که در مقابل این حداقل موضع گیری کنند؟

 
At August 7, 2009 at 2:23 AM , Anonymous محمد said...

آقاي بهنود عزيز سلام:
در يكي از برنامه هاي صفحه ي 2 در بي بي سي شما اشاره اي به شكوفايي ذوق شاعري در مقاطع اوج ديكتاتوري و سركوب كرديد. و اينكه اين روزها خبري نيست. اين حرف شما خيلي به دلم نشست. اين قطعه را بابت تشكر به شما تقديم مي كنم:

دیروز..
و حتی بی تردید بارها
در جاده های متروک
که سوسو می زنند
در اعماق سال های دور،
شکسته لابد
قامت سروی
یا ریخته بی گناه
خون سهرابی
در ترک ناباور غروب.
حتما کشیده
چادر مشکی و سرد شب
کفنی سیاه تر از خود
بر جنازه ی شهر خاموش.
باید
کشیده باشد
حلقه ی بی رحم دار
نقشی به تنگی گور
بر خاطر فریادهای دور
که شکسته اند به ناگاه
در وحشت یأسی نمور.
آری هزاران چنین دیگر هم
از دامان نحس عجوزه ی سال های بی نور
باید!
ماسیده باشد
بر در و دیوار کوچه های بی عبور؛
تا
اخوان ها..
خوانده باشند
چنین افسرده
مدحی جانسوز
بر قامت سرخ و سفید قبور؛
آه..
و حتی
بر سردی بی امان زمستان های صعب العبور.
اما..
اما خرده مگیر
چنین خشم آلود و عجول
بر بی شعری امروز
که نه قامت سرو شکسته
نه مرده سهراب
و نه حتی آمده شب؛
به نهفتن رسوایی حقیقتی
که سلاخی شده
به ساتور جلادان بی وجود.
نه.. نه!
امروز
از خاک منتظر کینه ها
گل های سرخ عشق روییده
و چکمه ی بی احساس جور
می لرزد بی امان
از گرمای خون های ریخته؛
که مشتاق و صبور
جشن می گیرند
فتح شان را
که می گذرد با غرور
از میان ترک های عمیقی
که روییده است
سرانجام
بر پاشنه ی زور
خودت بگو..
ما را
امروز
دیگر چه نیازی ست
به اخوان ها؟


با ادب و احترام

 
At August 22, 2009 at 1:52 AM , Anonymous Anonymous said...

dooste aziz, az asib shenaasi jonbesh begooid. va inke mosadegh ba eshtebaahi ke dar mahkoom nakardan e terro e razm ara , ke anjaamesh nadaad zamineye koodeta ro faraaham avord. gheire mostaghim albate. manzooram nafye khoshoonat dar har shekleshe. didam be in nokte kesi tavajo nakarde taa hala. va ba tavajo be inke khodam dar sherkat naft hastam goftam ino begam be shoma.
ba sepas.

 
At September 8, 2009 at 4:30 AM , Blogger Unknown said...

سلام بهنود عزیز
از اینکه چای نخورده عزیز خطابتان میکنم عذر میخواهم
من با خاطرات، کتب و مقالات شما دوران اوایل انقلاب و کودتای 28 مرداد را شناختم
الان هم مرتب به دنبال نقدها و پیشبینی های شما در مورد این حرکت هستم
آیا مردم موفق میشوند؟
حرکت بعدی حکومت چیست؟
کار خانم نشاط را دیدم و مدتها فکر کردم و به مظلومیت ملتم گریستم
کاشکی، کاشکی، کاشکی
.
.
.
قضاوتی، قضاوتی، قضاوتی
.
.
.
در کار، در کار، در کار

 
At September 28, 2009 at 4:15 AM , Anonymous Anonymous said...

ba salam jenab behnood aziz,kare jalebi bood (dr Mossadegh rooye T shirt)
faghat yek eshtebahe tasviri, tarikhi vojood darad ,ishan dar lebase dadgah, kravat nadashtand .

 
At March 4, 2010 at 12:11 AM , Anonymous Anonymous said...

Let's try be reasonable.

 
At March 12, 2010 at 2:19 PM , Anonymous Anonymous said...

The mistake can here?

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home