Friday, November 9, 2007

حرمت عشق

اسمش نیک گودوین است. بیست و سه سال دارد و حرمت عشق نگاه می دارد . تا بدانی که سینه خالی از عشق نمی ماند و اسمان این بار امانت بیهوده به تو آدمی نسپرده است. نگاه کنید این عکس ها را. لازم است مانند همه عاشقان درودی فرستادن. به قول نظامی چشمش نه به چشم یار ماند؟

<$I18NNumdeklab$>:

At November 9, 2007 at 2:35 PM , Anonymous Anonymous said...

همیشه فکر می کنم یه روزی هست که من از مسعود بهنود تشکر می کنم... بابت همه سالهایی که گذشت.. و من با نوشته های اون رشد کردم
همیشه به جمله های مناسب فکر کردم.. از همون موقعی که شانزده سالم بود و با جامعه توس نشاط .... .. ذوق رسیدن به دکه روزنامه فروشی رو تجربه کردم... تا امروز که فقط شنبه ها باقی مونده و هفته نامه شهروند.. امیدی که امیدوارم از ما گرفته نشه..
.. ممنونم.. بابت همه سالهایی که با همه وجود روشنگری کردید.. ممنونم بابت همه هزاران هزار جمله ای که نوشتید تا نسل من درک درستی از سرزمین مادریش داشته باشه..ممنونم از اینکه هنوز با مایید

 
At November 10, 2007 at 3:40 AM , Anonymous Anonymous said...

مرا و ترا بی من و تو . ای مسعود بهنود ممنون از این که همه عمر امواج مثبت و مهر پراکندی. ممنون . دختری دارم چهارده ساله برایش نوشته های ترا می خوانم . فکر می کنم نسل سومی است ه با تو بزرگ می شود.

مادرم هنوز هم خانم را بالا تختش گذاشته و هر از گاهی تکه هائی از آن را می خواند.گیتی

 
At November 11, 2007 at 4:16 PM , Anonymous Anonymous said...

...مرسی استاد

 
At November 11, 2007 at 4:35 PM , Anonymous Anonymous said...

That's me in the corner
That's me in the spotlight
Losing my religion
Trying to keep up with you
And I don't know if I can do it
I thought that I heard you laughing
I thought that I heard you sing
I think I thought I saw you try


Every whisper
Of every waking hour I'm
Choosing my confessions
Trying to keep an eye on you
Like a hurt lost and blinded fool

(R.E.M- losing My Religion)

 
At November 12, 2007 at 6:42 AM , Anonymous Anonymous said...

عاشق نوشته هاتون و خودتونم
نميدونم اگه نوشته هاي شما نبود امثال ما به چي بايد پناه ميبرديم

 
At January 24, 2008 at 7:57 AM , Anonymous Anonymous said...

درد هجری کشیده ام که مپرس
کوتاه زمانی است که داغداردوعزیر اینچنینی شدهایم دو خواه

 
At February 23, 2008 at 1:45 AM , Blogger shadab said...

عشق...چه واژه غریب و مهجوری.کاش مردان ما قدری حرمت عشق را می آموختند تا که این باشکوهترین هدیه خداوند را ارزان از کف نمی دادند

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home