وب لاگی کنم
قصد دارم در اين وب لاگ، وب لاگی کنم. مقالات در سایت اصلی خواهد بود و اين جا فقط برای گفتن و گذشتن از نکته هائی که فرصتی برای پرداختن آن ها نمی يابم. دنيای امروز را هم اشاراتی بس.
آغاز کرده ام از شب کريمسس، شب تولد حضرت مسيح. و اين برای اين شرقی شيعی موهبتی است که آداب و رسوم اين حاچ پرستان در چنين شبی خيلی شبيه است به همه آن کارها که ما در نيمه شعبان می کنيم. تازه امسال که آقای احمدی نژاد افاضات کرده که حضرت مسيح و امام زمان به اتفاق ظهور می کنند. اين ملاحت هم برای کاستن از قبح آن همايش هولوکاست است. که چه گناه بی لذتی بود که ندانم کاری نصيبمان کرد.
<$I18NNumdeklab$>:
قربان سلام عرض می کنم
لطفا نخندید و مسخره ام نکنید که ورودتان به عرصه وبلاگ را تبریک می گویم. می دانم که چند سال است در اینترنت سایت تان کتاب راهنمای آنانی است که پا در راه نوشتن می گذارند ولی خوب راستش من هیچگاه به «بهنود» به چشم یک بلاگر نگاه نکرده ام. برای من او همواره در پس پشت هر جمله بسیاری از بلاگرها حضور داشته و نوشتارش به امثال ما یاد داده که چگونه باید اندیشید و چگونه باید نگاشت. حال که خود «بهنود» عزیز قابل دانسته اند که گامی با ما «از دل خود نویسان» همراه شوند سر از پا نمی شناسم. می دانم که بسیار خواهم آموخت، بسیار بیشتر از گذشته. حال آن جوانکی را دارم که پیر کوه نورد امروز با وی همراه شده در یک گردش شاد در مسیر پس قلعه. منت گذاردید بر ما. مجددا حضورتان در میان شاگردان تان را به شما تبریک عرض می کنم.
با تقدیم احترام
ققنوس
سلام مسعود بهنود عزیز!
چه بیصدا گریختی از هیاهو...
بو کشیشدیم پیدایت کردیم...
خوشحالم که هنوز هستی..
منزل نو مبارک.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home